سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوان وخود باوری

پنج شنبه 85 آبان 11 ساعت 11:48 عصر

 

جوان وخودوخودباوری

گرچه در تکوین شخصیت و پیشرفت آدمى، برخوردارى از همه فضیلت‏هاى اخلاقى و خصلت‏هاى شایسته انسانى نقش مؤثرى دارند ولى برخى از این خصلت‏ها، بویژه در قسمتى از دوره‏هاى زندگى بسیار سرنوشت‏ساز هستند. به عنوان مثال، در دوره جوانى به دنبال شکوفایى استعداد و توانایى‏هاى بالقوه فرد، ضرورت تصمیم‏گیرى‏هاى بسیار مهم، که گاهى مسیر زندگى نهایى انسان را در طول زندگى او مشخص مى‏کند، پیش مى‏آید. در چنین شرایطى، برخوردارى از خصلت والاى خودباورى زمینه سعادت و موفقیت او را در تمام عرصه‏هاى زندگى تضمین مى‏کند. چه، جوان در سایه تحقق خودباورى است که به این اطمینان مى‏رسد که اگر از مجموعه استعدادها و توانمندى‏هایى که دارد به طور مناسب بهره‏بردارى نماید; به اهداف و آرزوهایى که دارد مى‏تواند دسترسى پیدا کند. این احساس توانمندى و خودباورى، از او شخصیتى فعال و خلاق و امیدوار و... مى‏سازد. و او را در برخورد با مشکلات و گرفتارى‏ها از دچار شدن به یاس و ناامیدى رهایى مى‏بخشد. براى روشن شدن اهمیت این موضوع به اختصار ابعاد مختلف مساله خودباورى در این مقال مورد بررسى قرار مى‏گیرد:

الف. خودباورى چیست؟

خودباورى اصطلاحى است که امروزه در جامعه‏شناسى، روان‏شناسى و علوم تربیتى به کار مى‏رود و منظور از آن یک حالت مثبت روحى و روانى است که در نتیجه احساس ارزشمندى در نفس انسان پدید مى‏آید و او را آماده مى‏سازد تا از طریق بهره‏گیرى از لیاقت‏ها و توانمندى‏هایى که دارد به انجام وظایفى که برعهده اوست قیام نماید و در این راه، از مشکلات و موانعى که پیش مى‏آید هراسى به دل راه ندهد. از این حالت روحى در فرهنگ اسلامى با تعابیرى چون علو همت، مناعت طبع، اعتماد به نفس، عزت نفس و... یاد مى‏شود. در واقع، خودباورى، باور به استعدادها، توانایى‏ها و نیروهاى نهفته فطرى درونى است که با اتکاء به آن، مى‏توان به اهداف موردنظر در زندگى رسید و به آنان جامه عمل پوشاند. و مرحله عالى خودباورى، شکوفایى همه استعدادهاى بالقوه فرد است.

روشن است که اولا، این کیفیت نفسانى با نفس محورى فرق دارد. چون در نفس محورى، انسان خود را تابع گرایش‏هاى نفسانى مى‏سازد و از طریق تبعیت از خواست‏هاى حیوانى نفسى، گرفتار امراضى چون کبر و غرور و نخوت مى‏شود و در نتیجه، هستى خویش را به پرتگاه سقوط مى‏کشاند و از طریق غرق‏شدن در شهوات، به مرتبه حیوانیت‏بلکه پایین‏تر از آن سقوط مى‏کند. اما در خودباورى، از طریق خودشناسى و کشف استعدادها و توانمندى‏هاى خود، به احساس عجز و ناتوانى در مقابل سختى‏ها و گرفتارى‏ها غلبه مى‏کند و پله‏هاى پیشرفت و تعالى را یکى پس از دیگرى پشت‏سر مى‏گذارد.

ثانیا، هرگز خودباورى برخلاف نفس محورى، در برابر و در عرض اعتماد و توکل به خدا واقع نمى‏شود. بلکه این امر در طول اعتماد به خدا و در مقابل اعتماد به غیر است. به اصطلاح، یک ارزیابى واقع‏بینانه از توانایى‏هاى خود است تا با آگاهى و شناخت کامل از آنها، در مسیر تعالى و پیشرفت، بهره‏بردارى لازم به عمل آید و این‏گونه نباشد که انسان در برآوردن نیازها و انجام وظایفى که برعهده اوست، چشم به دیگران دوخته و از توانمندى‏هاى خود غافل شود. به تعبیر اقبال لاهورى:

همچو آیینه مشو محو جمال دگران...

از دل و دیده فرو شوى خیال دگران

در جهان بال و پر خویش گشودن آموز

که پریدن نتوان با پر و بال دگران

ب. انواع خودباورى

از دیدگاه‏هاى مختلف خودباورى به اقسامى تقسیم مى‏شود از جمله آنهاست:

1. خودباورى انسانى:

 اولین گام در خودشناسى، دست‏یافتن به این باور است که هر فردى به لحاظ این‏که انسان آفریده شده است، فراتر از سایر موجودات از یک سلسله ویژگى‏هاى برتر نظیر استعداد و ظرفیت و زمینه رشد فراوانى برخوردار است که اگر او به عنوان انسان از توانمندى‏هایى که دارد به نحو صحیح استفاده کند، مى‏تواند به مقام خلیفة‏اللهى برسد مسجود ملائکه واقع شود. در مقابل، اگر در اثر غفلت‏ها و غرق شدن در لذائذ دنیوى و فراموش کردن منزلت واقعى خویش، دچار خودباختگى شود و از ارزش‏هاى انسانى و گرایش‏هاى متعالى تهى گردد، ماهیت‏حیوانى یا پست‏تر از آن پیدا مى‏کند. (1)

2. خودباورى اعتقادى:

هر فردى در زندگى با یک سلسله اعتقادات قلبى و ایمانى زندگى مى‏کند که این اعتقادات هویت فکرى و فرهنگى او را شکل مى‏دهند. بر این اساس، نظام زندگى هر فرد مسلمانى در چارچوب آموزه‏هاى دین مبین اسلام معنى و مفهوم مى‏یابد. چرا که ما معتقدیم دین اسلام کاملترین برنامه‏اى است که از طریق به کار بستن آن، انسان به سعادت دنیوى و اخروى دست مى‏یابد. بنابراین، یک جوان مسلمان موظف است پس از کسب آگاهى‏هاى لازم، از کم و کیف این برنامه انسان‏ساز و نیز یقین پیدا کردن به حقانیت آن زندگى خود را به گونه‏اى تنظیم کند که تمام تلاش‏هاى او در بستر دین سامان پیدا کند و در نهایت، به این باور برسد که رشد و کمال واقعى او جز در بستر احکام و مقررات دینى میسر نیست.

3. خودباورى ملى:

 هر ملتى داراى فرهنگ و تمدن خاصى است که در طول قرون متمادى در سایه تلاش‏هاى نخبگان آن شکل مى‏گیرد. خودباورى ملى، در مقابل از خودبیگانگى و خودباختگى ملى مطرح مى‏شود. گاهى افراد یک جامعه در اثر ناآگاهى و یا تحت تاثیر تبلیغات سوء و جذاب دشمنان، به سنت و باورهاى ملى و فرهنگى خود پشت مى‏کنند و از نمادها و ارزش‏هاى رایج در جوامع دیگر پیروى و تقلید مى‏کنند. این کار به تدریج، راه نفوذ و تسلط همه جانبه بیگانگان را در عرصه‏هاى مختلف آن جامعه هموار مى‏سازد. در نهایت، کیان و استقلال آن جامعه را با خطر جدى مواجه مى‏سازد. در تاریخ جوامع اسلامى به نمونه‏هاى زیادى از این‏گونه جامعه‏ها برمى‏خوریم. ترکیه دوران آتاترک و حتى ترکیه امروز در مقابل غرب، و ایران دوره رضاخان و بسیارى از جوامع دیگر، مصداق روشنى از مردمى هستند که به خودباختگى ملى گرفتار آمده‏اند.

4. خودباورى فردى:

 نوعى دیگر از خودباورى، خودباورى فردى است که در قلمرو شخصیت افراد مطرح مى‏شود. توضیح آن‏که هر فردى داراى استعداد و توانایى‏هاى خاصى است که اگر آنها را درست‏شناسایى کند و در زندگى از آنها به صورت مناسب بهره‏بردارى نماید، در زندگى شخصى خود به تمام آمال واهدافى که دارد دست مى‏یابد و در پیشامدهاى زندگى نه دچار یاس و ناامیدى مى‏شود و نه در برخورد با مشکلات احساس خود کم‏بینى به او دست مى‏دهد. در نتیجه، به برکت این خودباورى و شکوفایى و تحقق آن فرد است که سست‏اندیشى و وابستگى بى‏جهت‏به دیگران از زندگى او به کلى دور مى‏شود. و به یک استقلال فکرى و عزت نفس کامل و اعتماد به نفس سازنده که موفقیت همه جانبه او را تضمین مى‏کند دست مى‏یابد.

ج. آفات خودباورى:

خود باورى نیز همچون سایر فضیلت‏هاى انسانى داراى آفاتى است که گاهى این آفت‏ها، زمینه ایجاد آن را در وجود جوان از بین مى‏برند یا پس از ایجاد از استمرار آن جلوگیرى به عمل مى‏آورند. مى‏توان گفت که ریشه تمام این آفت‏ها، به گونه‏اى به محدودیت تجربه جوان یا غلبه احساسات دوره جوانى او برمى‏گردد، یعنى جوان در برخورد با موانع خودباورى و اعتماد به نفس، به جهت عدم برخوردارى از تجربیات اجتماعى و فرهنگى کافى اغلب تحلیل و ارزیابى درستى از این آفت‏ها نمى‏تواند داشته باشد. لذا در موقع مواجه شدن با این امور به سادگى و با خوش‏بینى خاصى با آنها مواجه مى‏شود. در هر حال، براى خودباورى آفت‏هاى زیادى ذکر شده است که به برخى از آنهااشاره مى‏گردد:

1- جهل و ناآگاهى:

 انسان تا موقعى که نقش مهم خودباورى را در زندگى فردى و یا اجتماعى به طور کامل نشناسد و از سوى دیگر، استعداد و توانمندى‏هاى موجود در وجود خویش را به خوبى مورد شناسایى قرار ندهد و یا از سرمایه‏هاى بالفعل و بالقوه ارزشمند ملى و فرهنگى جامعه‏اش خبر نداشته باشد و بدتر از این، اگر از اهداف و نقشه‏هاى دشمنان بى‏خبر باشد، بى‏تردید از اتخاذ شیوه‏هایى که موجب ایجاد و یا تقویت‏خودباورى مى‏شوند عاجز خواهد بود. اگر این ضعف در سطح جامعه عمومیت پیدا کند، در نهایت، استقلال و وحدت ملى جامعه را در مقابل جوامع دیگر با خطر مواجه خواهد ساخت و حداقل زمینه وابستگى در بسیارى مسائل را در پى خواهد داشت. و بنابراین، یکى از خطرناکترین عوامل خودباختگى، که اساس خودباورى را از بین مى‏برد، جهل و ناآگاهى آحاد یک جامعه است تنها راه مبارزه با این خطر، گسترش سطح آگاهى‏هاى عمومى اقشار مختلف، به ویژه قشر جوان است تا از این طریق، ضمن شناسایى استعدادها و توانمندى‏هاى فردى و ملى و فرهنگى بتوانند توطئه‏هاى دشمنان را که اغلب تحت پوشش عناوین جذاب و به ظاهر زیبا جلوه مى‏کند، تشخیص دهند و با آنها به مبارزه برخیزند.

2- خود کم‏بینى و احساس حقارت:

همان‏گونه که عزت نفس و خودباورى روحیه مسئولیت‏پذیرى و احساس توانمندى و صبر و تحمل را ارتقاء مى‏بخشد، در مقابل، خود کم‏بینى و خودباختى زمینه بهره‏بردارى از سرمایه‏ها و توانمندى‏هاى فردى و ملى و فرهنگى را از بین مى‏برد. و این حالت چنان روحیه بى‏اعتمادى را در فرد و جامعه گسترش مى‏دهد که افراد به آسانى تحت تاثیر دیگران قرار مى‏گیرند. و از تن دادن به کارهاى بزرگ خوددارى مى‏کنند و به محض بروز کوچک‏ترین پیشامد ناگوار مایوس و ناامید مى‏شوند. بدیهى است که وقتى جوانان، که سرمایه‏هاى اصلى جوامع محسوب مى‏شوند، به چنین حالتى دچار شوند در موقع مواجه‏شدن با پیشرفت‏هاى مختلف سایر ملت‏ها آن‏چنان مرعوب مى‏شوند که به جاى تلاش بیشتر جهت‏برطرف ساختن عقب‏ماندگى‏هاى گذشته در اثر خود کم‏بینى به راحتى به مصرف کننده کالاهاى جوامع پیشرفته‏تر تبدیل مى‏شوند و در مقابل دریافت کالاهاى کم ارزش و پست، و تشریفاتى و تجملاتى آن‏ها ذخایر عظیم ملى خودشان را از دست مى‏دهند. امروزه وضع اغلب کشورهاى به اصطلاح جهان سوم و یا توسعه نیافته و در برابر کشورهاى صنعتى کم‏وبیش به همین شکل است.

3- تبلیغات دشمنان:

 یکى از مهم‏ترین عوامل تضعیف خودباورى، تبلیغات گسترده دشمنان است. امروزه یکى از شیوه‏هاى بسیار مؤثر نفوذ در افکار و اندیشه‏هاى اقشار مختلف مردم جوامع، استفاده از تبلیغات و ابزارهاى پیشرفته تبلیغى است. این روش، به قدرى کارساز است که از آن در عصر حاضر به جاى حمله‏هاى سنگین نظامى، که در زمان‏هاى گذشته تنها راه به سیطره درآوردن جوامع دیگر بود، استفاده مى‏شود. در عصر حاضر کشورهاى پیشرفته اهداف شوم تجاوزکارانه و توسعه‏طلبانه خود را از طریق به راه انداختن تبلیغات دامنه‏دار و همه جانبه تحقق مى‏بخشند و اولین کارى را که در ضمن این تبلیغات انجام مى‏دهند آن است که اعتماد به نفس و خودباورى مردم جامعه موردنظر را از راه‏هاى مختلف تضعیف مى‏کنند. دشمنان معمولا این کار را به چند طریق انجام مى‏دهند: اصول و دست‏آوردهاى فکرى و فرهنگى جامعه مقابل را، که در طول صدها و بلکه هزاران سال به دست آمده است، تحقیر و کم اهمیت جلوه مى‏دهند و از طریق تحریف تاریخ افتخارات آنها را نادیده مى‏گیرند. در مقابل، با دروغ و بزرگ‏نمایى‏هاى غیرواقعى اصول و مبانى فکرى و اعتقادى جامعه خود را به عنوان اصول مترقى معرفى مى‏کنند. نقاط ضعف جامعه مقابل را به طور مبالغه‏آمیز بزرگتر از آنچه هست نشان مى‏دهند. و به غلط، پیشرفت‏هاى موجود در جامعه خود را که معمولا در برخى عرصه‏هاست، به عنوان، پیشرفت همه‏جانبه معرفى مى‏کنند و به گونه‏اى وانمود مى‏کنند که تنها راه ترقى و تعالى تبعیت از شیوه‏هاى رایج در جوامع آنهاست. آنان از طریق استخدام روشنفکران مزدور نقاط منفى تاریخ جامعه خودشان را پوشیده نگه مى‏دارند و حتى در موارد زیادى دست‏آوردهاى ارزشمند جوامع دیگر را به مردم و فرهنگ خودشان نسبت مى‏دهند. و.... زمانى که این امور را به صورت گسترده مطرح کردند، افراد ضعیف‏النفس و کم اطلاع و خود کم‏بین جامعه مورد تهاجم قرار گرفته و به تدریج تحت تاثیر واقع مى‏شوند. نخست‏به فرهنگ و سرمایه‏هاى فکرى و اعتقادى جامعه خودشان بى‏اعتقاد و بى‏اعتماد مى‏شوند و سپس، به غلط پیشرفت در برخى عرصه‏هاى علوم تجربى جامعه دیگر را به معنى پیشرفته همه جانبه آن مى‏پذیرند. و تحت تاثیر تبلیغات استعمارگران به این باور مى‏رسند که تنها راه ترقى گرایش به ارزش‏هاى فکرى و فرهنگى جوامع پیشرفته است و نتیجه تمام این انفعال‏ها، از دست دادن اعتماد به نفس و خودباورى و در نهایت وابستگى فکرى و فرهنگى است که استقلال جامعه آنها را با خطر جدى مواجه مى‏سازد.

علاوه بر آنچه بیان شد، امور دیگرى چون: شکست‏ها، راحت‏طلبى، غرور، خودبزرگ‏بینى، رسوخ باور و اندیشه‏هاى غلط فکرى و فرهنگى، سستى و تنبلى و... از جمله آفات خودباورى در افراد، به ویژه جوانان است. بنابراین، اگر افراد جامعه‏اى خواهان پیشرفت و تعالى هستند باید از طریق اصلاح نظام آموزشى و تربیتى جامعه و بازنگرى در باورها و ارزش‏هاى فکرى و فرهنگى به جاى مانده از گذشته، تمام این‏گونه اوصاف و ویژگى‏هاى نادرست فکرى و اخلاقى را اصلاح نمایند و به یک انقلاب فکرى و فرهنگى، به ویژه در سطح اندیشه و اعتقادات نسل جوان دست‏بزنند. آن‏گاه از طریق احیاى ارزش‏هاى اصیل و حیات‏بخش روح اعتماد به نفس و خودباورى را در وجود این قشر، که مهم‏ترین سرمایه جوامع محسوب مى‏گردند، شکوفا ساخته و حفظ و استمرار خواهند بخشید.

پى‏نوشت:

1. اولئک کالانعام بل هم اضل... اعراف /179

  والسلام

 


نوشته شده توسط : سیدعابس حسینی

نظرات دیگران [ نظر]