سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خلاصه کتاب دکتر تیجا نی (4)

چهارشنبه 85 شهریور 29 ساعت 11:33 عصر

ادامه...

فصل پنجم :عملکرد شیعه وسنى
 

در عملکرد شیعیان واهل سنت برخى نقاط ضعف وقوت وجود دارد که عبارتنداز:.


الف : نماز

نـمـازگـزاران شیعه اهمیتى به ترتیب صفهاى جماعت ونظم آن نمى دهند, هنوز صف اول کامل نـشده صفهاى دیگر بدون هیچ نظمى برقرار مى گردد, در هنگام نماز وارد مسجد مى شوند وبین نمازگزاران راه مى روند.
امـا در نماز اهل سنت امام جماعت در آغاز دستور ترتیب صفوف را با جمله ((استووا رحمکم اللّه )) مى دهد ونمازگزاران براى پرکردن جاهاى خالى از یکدیگر سبقت مى گیرند.
ولى در مورد طهارت مسجد, شیعه بیشتر به آن اهمیت مى دهد.
اهـل سـنـت پشت سر هر مؤمن وفاسقى نماز را صحیح مى دانندلذا ((عبداللّه بن عمر)) پشت سر ((یـزیـد بـن مـعـاویـه )) و((حجاج بن یوسف ثقفى )) وحتى ((نجده )) خارجى نماز مى خواند, اما شیعیان احراز عدالت را در امام جماعت شرط مى دانند
((375)).
 

ب : سیگار کشیدن در مساجد

گـذشته از ضررى که سیگار کشیدن براى سلامتى انسانها دارد, تاجائى که در برخى کشورها در امـاکـن عـمـومـى مـمـنوع شده است , انجام این عمل در مساجد وحتى سایر امکان مذهبى چون حـسـیـنیه هاتوهینى به آن اماکن مقدس به حساب مى آید, که متاسفانه شیعیان گاهى این کاررا مى کنند.
بـه عـلاوه ضـررهـاى اقتصادى ومبالغ هنگفتى که جهت درمان بیماریهاى ناشى از سیگار نظیر: سرطان , تنگى نفس , آسم , خرابى دندان ومى شود.
امـا اگر در حالى که در دستت سیگار دارى وارد مسجد اهل سنت شوى تورا منع مى کنند وشاید اذیتت نیز بنماید
((376)).


ج : اذان واقامه

اهل سنت معتقدند که پیامبر العیاذ باللّه در چگونگى دعوت مردم به نماز سرگردان شده بود که با ((ناقوس کلیسا)) باشد یا زدن دوچوب به یکدیگر که ((عبداللّه بن زید انصارى )) در خواب اذان را شنیده ,به پیامبر عرض کرد حضرت نیز آن را پذیرفت ((377)).
امـا شـیعیان معتقدند که اذان به وحى الهى بوده است , لذا هیچ زیادى وکمى را در آن نمى پذیرند, ولى اهل سنت آن را تغییرمى دهند.
آورده انـد کـه ((عمر)) در خواب بود که مؤذن اورا با جمله ((الصلاة خیر من النوم )) یعنى نماز از خـواب بهتراست بیدار کرد, او خوشش آمدودستور داد آن را جز اذان صبح قرار دهند
((378)) , از طـرف دیـگر چون مى خواست که مردم با تکیه بر نماز جهاد را کنار نگذارند جمله ((حى على خیر العمل )) را از اذان حذف کرد ((379)) , پس اذان اهل سنت با اذان نبوى دو تفاوت دارد.
ممکن است اشکال شود که شیعیان نیز شهادت به ولایت حضرت على (ع ) را به اذان افزوده اند.
در پاسخ مى گوئیم که هیچیک از مراجع شیعه فتوا به جزئیت این شهادت در اذان واقامه نداده اند بلکه اگر کسى به این قصد آن را بگویدبدعت وحرام مرتکب شده است .
ولـى سزاواراست که طرفین از این اختلاف دست بردارندواضافات را بزدانید وکاستى را سرجایش بگذارند, در نتیجه چون زمان پیامبر(ص ) اذان بگویند
((380)).


د : استقلال علما

عـلـمـاى شـیـعه استقلال دارند وبه حاکمان وابسته نیستند زیرامردم یک پنجم اموال خودرا در اخـتـیـارشـان مى گذارند, که با این پولهاحوزه هاى علمیه اداره مى شود, ومدرسه ها وچاپخانه ها تاسیس مى گردد, وهزینه طلابى که از سراسر جهان مى آیند پرداخت مى شود.
امـا علماى اهل سنت چون مزد بگیرد دولت اند هرگز فتوائى نمى دهند وسخنى نمى گویند مگر اینکه قبلا نظر حکومت را تامین کنند, ودولت است که آنهارا عزل ونصب مى نماید
((381)).
 

هـ : زکات وخمس

زکـات نـزد هر دو گروه بر نه چیز واجب است : طلا, نقره , شتر,گاو, گوسفند, گندم , جو, خرما وکـشـمش , آن هم به مقدار 5/2% اماصاحبان سایر درآمدها بر اساس فقه سنى هیچگونه حقى در اموالشان نیست , ولى شیعه خمس را نیز بر اساس فرمان قرآن کریم واجب مى داند که مى فرماید:.
(واعـلـمـوا انـمـا غنمتم من شى فان للّه خمسه وللرسول ولذى القربى والیتامى والمساکین وابن السبیل )
((382)).
یـعـنـى : ((بـدانـیـد, هـر چه به دست مى آورید یک پنجم آن مال خداورسول وهمراه او ویتیمان وبیچارگان وراه ماندگان است )).
واضح است که معمولا ثروت جامعه در دست افرادمعدودى است که گرفتن زکات از موارد معین فوق کمکى به توزیع عادلانه آن نمى کند.
بـه عـنوان مثال فردى که ده هزار دینار دارد, زکاتش فقط دویست وپنجاه دیناراست اما خمس او دو هـزار دیـنـار, پـس تـقـسـیـم ثروت درجامعه بر اساس فقه شیعى بسیار عادلانه تراست تا فقه سنى
((383)).


فصل ششم : وهابیت

الف : عقائد آنها

وهـابـیـون تـوسل به پیامبر(ص ) واهل بیتش (ع ), تبرک به آثارشان ونیز زیارت قبورشان را تحریم کرده , مرتکب چنین عملى را کافرومشرک مى دانند.
آنـهـا با این عقائد افراطى خویش نه تنها با شیعه بلکه با مسلمانان سراسر دنیا مخالفت مى نمایند, وبدیهى است که هر نوع تجددونوآورى مطلوبیتى دارد.
 

ب : تشابه وهابیون به خوارج

افکار وعقائد وهابیون مارا به یاد خوارج مى اندازد زیرا آنهاخطاب به على (ع ) مى گفتند: ((حکم از آن تو نیست بلکه از آن خدااست )).
آن حضرت هم در جواب مى فرمود:.
((این کلمه حقى است که از آن باطلى را قصد دارند))
((384)).
یـعنى درست است که حکم فقط حکم خداست اما آنهامى خواهند نتیجه بگیرند که : حکومت براى تو نیست .
در حـالـى کـه قـرآن کـریـم آیـات فـراوانـى درباره حکومت انبیاوصالحان دارد, مثلا خطاب به پیامبر(ص ) مى فرماید:.
(وان حکمت فاحکم بینهم بالقسط)
((385)).
یعنى : ((اگر حکم کردى , پس میانشان با عدالت حکم نما)).
بنابراین انبیا وجانشینان آنها حاکمیت اجرائى دارند.
وهابیون نیز شعارشان این است که :.
(قل انما ادعوا ربى ولا اشرک به احدا)
((386)).
یعنى : ((بگو که من تنها پروردگارم را مى خوانم وکسى را شریک او قرار نمى دهم )).
بـنـابـرایـن تـوسل جستن به خداوند متعال توسط پیامبر وائمه (ع )را تحریم مى کنند وآن را شرک مـى دانـنـد, غـافـل از ایـنـکه توسل کننده به آنها اعتقادش این نیست که آن حضرات نفع یا ضرر مى رسانند,همچنانکه مشرکین چنین اعتقادى درباره خدایان خویش داشتند, بلکه معتقدند همه چـیـز در دسـت خـداسـت , او یـکى است وشریکى ندارد, مااز اولیاى او که عابرومندان درگاهش هـسـتـند تقاضا مى کنیم که براى مانزد خدا دعا کنند واز او چیز بخواهند, پس چقدر فاصله است میان شرک وتوسل ؟ وچقدر وحدت است میان خوارج ووهابیت ؟.
خوارج گفتند: ((داورى جز براى خدا نیست )).
وهابیت مى گوید: ((توسلى جز به خدا روا نیست )).
خوارج گفتند: ((حکم از آن تو نیست اى على )).
ووهابیت مى گوید: ((وسیله اى براى تو نیست اى محمد)).
 

ج : ریشه تاریخى سیاسى وهابیت

قبل از بررسى علمى این عقیده مناسب است ریشه تاریخى سیاسى وهابیت را بدانیم .
واضـح اسـت کـه اسـتعمار از دیر باز اسلام را خطرى بزرگ براى خود مى دانست , ونیز مى داند که مسلمانان دو منبع مقدس به نام قرآن وسنت دارند.
مـنـبع اول را نمى توانند دست بزنند ومورد هجوم قرار دهند, امامنبع دوم یعنى سنت پیامبر(ص ) در معرض طعنه قرار دارد.
در میان مسلمانان شخص ریاست طلبى چون ((محمد بن عبدالوهاب )) را یافتند وآنقدر اورا بزرگ کردند که باور کرد از ((خلفاى راشدین )) هم با هوش تراست , اجتهادهاى ((عمر)) را نشانش دادند که چگونه در برابر شخص پیامبر(ص ) ایستاد واظهار نظر بر خلاف راى آن حضرت مى کرد, چرا که او بشراست ومعصوم نیست واشتباهات فراوانى دارد که مردم آنهارا اصلاح کرده اند!.
بنابراین اورا براى تسلط بر جزیرة العرب , بعد جهان عرب ,وآنگاه جهان اسلام به طمع انداختند.
این ((محمد بن عبدالوهاب ))است که مى گوید:.
((محمد مردارى پوسیده است , نه زیانى دارد ونه نفعى , این عصاى من از او بهتر وبرتراست زیرا هم فایده مى رساند وهم زیان ))!!!.
همین سخن را ((حجاج بن یوسف ثقفى )) گفته بود که :.
((خاک بر سرشان , اینها بر گرد مردارى پوسیده طواف مى کنند,اگر بر گرد کاخ امیرالمؤمنین ((عبدالملک بن مروان )) طواف مى کردند برایشان بهتر بود))!!!.
این جرات را ((عمر)) به آنها داد آنجا که خطاب به حضرت گفت :.
((این مرد هذیان مى گوید! کتاب خدا مارا بس است ))!!!.
 

د : ترویج وهابیت

این آئین از طرق زیر توانست رواج پیدا کند:.
1 ـ با اشغال ((مکه مکرمه )) و((مدینه منوره )) که هر ساله میلیونهامسلمان به آنجا مى آیند, آنها از طـریـق کـنـفـرانـسـها وجلسات وتماس مستقیم با افراد وگروهها, ووسایل تبلیغاتى چون رادیو وتلویزیون درجانهاى حجاج تاثیر به سزائى مى گذارند.
2 ـ دارائى هـنگفت ناشى از فروش نفت , به اضافه بازار رونق گرفته ایام حج وعمره سبب شده که از نظر مالى براى ترویج آئین خودمشکلى نداشته باشند.
3 ـ سـاخـتن مساجد بى شمار در کشورهاى عربى واسلامى ,تاسیس مدارس ودانشگاههاى وهابى واعزام مبلغ به سراسر جهان ونیز نشر بیش از صد روز نامه ومجله ونشریه , چاپ میلیونها جلدقرآن وکـتـابـهـاى وهابى واهداى آن به مردم در سراسر جهان , وحتى تقسیم شیر وخرما در ماه رمضان واهدا شیشه هاى آب زمزم به مسافرین , همه وهمه در ترویج این آئین مؤثرند.
4 ـ از آنجا که ((امریکا)) بر تمامى کشورهاى عربى اسلامى خصوصا پس از سقوط ((شوروى )) تاثیر مـسـتـقـیـم یـا غیر مستقیم دارد ونیز پوشیده نیست که پس از سقوط ((شاه )) در ((ایران )) وبر پـائى جمهورى اسلامى ومخالفتش با سیاستهاى ((امریکا)), ((عربستان )) به عنوان چشم راستش در آمده , همچنانکه ((اسرائیل )) چشم چپ اوست ,بنابراین ((امریکا)) کشورهاى اسلامى را به الگو پذیرى از اسلام وهابى تشویق مى کند ورضایت خویش را در آن مى داند, در نتیجه دولتهاى اسلامى وحتى غیر اسلامى بر مبلغین وهابى سخت نمى گیرند ومیدان عمل را بر ایشان باز مى گذارند اما پیروان اهل البیت (ع ) را تروریست مى دانند.
 

هـ : سرکوب شیعیان

دشـمنان اهل بیت دست به دست هم دادند وبا یکدیگر متحدشدند و((صدام )) را تقویت کردند تا ((جمهورى اسلامى ))را از بین ببرنداما وقتى دیدند نقشه شان نقش بر آب شد ومبارزین عراقى در داخل وخارج تقویت شدند, از ترس اینکه مبادا تجربه ((امام خمینى ))(ره ) در((عراق )) که بیش از دو سومش شیعه است تکرار گردد وانقلاب ((عراق )) باانقلاب اسلامى ((ایران )) متحد شود نقش زشـت تـرى را بـازى کـردنـدوتـئاتـر اشغال ((کویت )) وجنگ ((خلیج )) را به راه انداختند, نه به خـاطـرنـابودى ((صدام )), بلکه به خاطر نابودى ((ملت شیعه عراق )) وهمینطورهم شد, چرا که ((کویت )) به بهتر از حال سابق خود بازگشت , رژیم ((صدام )) هم از گذشته قدرتمندتر شد ولى ((ملت مظلوم عراق )) به کلى اززندگى ساقط گشتند تا جائى که حاضرند اساس زندگى ولباس خودرابفروشند تا قرص نانى به دست آورند.
ایـنـجـا بـود کـه وهـابـیت بر شیعیان چیره شد به ویژه پس از جاى دادن شیعیان در اردوگاهها وچادرهاى سعودى با کمال ذلت وخوارى
((387)).
ـ(ولن ترضى عنک الیهود ولا النصارى حتى تتبع ملتهم )
((388)).
یعنى : ((هرگز یهود ونصارى از تو راضى نمى شوند مگر آنکه پیرو روش آنان شوى )).
وامـروزه یـهـود ونـصـارى یـعنى غرب از وهابیت راضى هستندچرا که از دستورهاى آنها پیروى کرده اند.
 

و : گفتگو با عالم وهابى :

در خـلال سـفـرى بـه جـزایـر ((کـومـور)), قاضى القضاة آنجا از دست علماى وهابیت که با پول وکـتـابـهـاى زیـاد بـیـشـتر جوانان را به صف خودکشاندند شکایت کرد, چرا که اینان تا دیروز به پدرانشان احترام مى کردند ودست وسرشان را مى بوسیدند ولى امروز بوسیدن دست وخم شدن در برابر هر شخصى را سجود براى غیر خدا وشرک مى دانند, بنابراین تنفر زیادى بین پدران وفرزندان ایجادشده است .
جلسه بحثى میان من ویک عالم وهابى ترتیب داده شد, من درآنجا مساله توسل را مطرح کردم که چگونه انسان گنهکار ومشغول به دنیا, انبیا واولیاى خدا را شفیع قرار مى دهد تا دعایش مستجاب شود.
او گفت : (وان المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احدا)
((389)).
یعنى : ((همانا مساجد از آن خداست پس همراه خداکسى رانخوانید)).
هـر کـس غیر از خدارا بخواند براى او شریک ساخته که به اونفعى برساند در حالى که نفع دهنده وضرر رساننده فقط خداست .
گـفتم : کسى که به رسول خدا(ص ) متوسل مى شود مى داند که اونه نفعى مى رساند نه زیانى , اما دعـایـش نـزد خدا مستجاب است که اگر به خدا عرض کند: پرورگارا این بنده ات را رحم کن , یا ببخشاى , یا بى نیازساز, خداوند دعاى آن حضرت را مستجاب مى کند.
آنگاه روایاتى را برایش خواندم ولى او از قرآن دلیل طلب کرد,گفتم : خداوند مى فرماید:.
(یا ایها الذین امنوا اتقوا اللّه وابتغوا الیه الوسیلة )
((390)).
یعنى : ((اى اهل ایمان , تقواى الهى پیشه کنید ودر راه او وسیله اى بیابید)).
گفت : وسیله همان عمل صالح است .
گـفـتـم : آیه مى رساند که وسیله براى رسیدن به خداى متعال همراه با تقوا وعمل صالح است که مى فرماید: (اتقوا اللّه ) پس ایمان وتقوا رامقدم بر وسیله خواهى قرار داد
((391)).
وساطت را هم از خود قرآن برایت مى آورم که مى فرماید:.
ـ (قـالـوا یـا ابـانـا اسـتـغـفـر لـنـا ذنوبنا انا کنا خاطئین قال سوف استغفر لکم ربی انه ه و الغفور الرحیم )
((392)).
یعنى : ((برادران یوسف )) گفتند: اى پدر براى گناهانمان طلب مغفرت بکن , چرا که ما خطا کار بـودیـم (یـعـقـوب ) گـفـت : از پـروردگـارم بـرایـتـان طـلـب مغفرت خواهم کرد که او بسیار آمرزنده ومهربان است )).
چـرا حـضرت ((یعقوب )) به فرزندانش نگفت : خودتان از خداطلب آمرزش کنید ومرا واسطه قرار ندهید, بلکه بر عکس آن راپذیرفت .
وهـابـى وحـشـت زده گـفت : مارا به ((یعقوب )) چه کار, او پیامبر((بنى اسرائیل )) بود وبا آمدن شریعت اسلام شریعتش از بین رفت .
گفتم : از شریعت اسلام دلیل مى آورم :.
ـ (ولـو انـهـم اذ ظـلـمـوا انـفـسـهـم جاوک فاستغفروا اللّه واستغفر لهم الرسول لوجد وا اللّه توابا رحیما)
((393)).
یـعـنـى : ((اگر آنها هنگامى که به خود ظلم کردند نزد تو مى آمدندواز خدا آمرزش مى طلبیدند وپیامبر نیز برایشان آمرزش مى طلبدبى گمان خداوندرا توبه پذیر ومهربان مى یافتند)).
حاضرین در جلسه گفتند: بالاتر از این دلیلى نیست .
وهـابـى وحـشـت زده وشـکـست خورده گفت : این حرف مال وقتى است که او زنده بود اما الان چـهـارده قـرن اسـت کـه آن مـردمـرده اسـت , وسـاطـت در زمـان حیاتش جایز بود ولى پس از وفاتش خیر
((394)).
گفتم : ((در ((بخارى )) آمده که هر وقت قحطى مى شد ((عمر)) نزد((عباس بن عبد المطلب )) مى آمد واز او مى خواست از خدا طلب باران کند.
گفت : ((عمر)) به پیامبر که مرده بود توسل نکرد بلکه به ((عباس ))که زنده بود توسل جست .
گفتم : بنابراین شما اقرار مى کنید که توسل به زنده هادرست است , آنگاه برخاسته رو به قبله کردم وگفتم :.
بار الها ما تورا مى خوانیم وبه تو توسل مى جوییم به وسیله بنده صالح ونیکوکارت ((امام خمینى )).
ناگهان وهابى از جا پرید وبا گفتن ((اعوذ باللّه , اعوذ باللّه )), به سرعت بیرون رفت .
حاضرین باتعجب خدارا شکر کردند که حق را برایشان آشکارساخت .
 

ز : پاسخ دیگر به وهابیون

گـذشـتـه از آنچه در مناظره با آن وهابى بیان شد باید دانست که درطول تاریخ , اصحاب رسول خـدا(ص ) ونـیـز عـمـوم مسلمین به آثار آن حضرت چه در زمان حیات وچه پس از وفاتش تبرک مى جستند, نظیر:.
1 تبرک به موى آن حضرت .
2 ـ تبرک به آب وضوى حضرت .
3 ـ تبرک به کفش وظرفهاى حضرت .
4 ـ شفا یافتن على (ع ) به برکت آب دهان حضرت .
((مسلم )) و((بخارى )) آورده اند که در روز خیبر پیامبر(ص ) فرمود:.
((فـردا پـرچـم را بـه دست مردى که خدا ورسولش را دوست داردوخدا ورسولش نیز اورا دوست دارند مى دهم , فردا که شد فرمود: على کجاست , گفته شد: على چشم درد دارد, آنگاه پیامبر آب دهـانـش را بـرچـشـم عـلـى مـالـیـد وبـرایـش دعـا کـرد واو شفا یافت , بعد پرچم را به دست او سپرد))
((395)).
حـتى از غیر پیامبر(ص ) نیز شفاعت رواست که آن حضرت فرمود: ـ ((هر کس بمیرد وچهل نفر از کـسـانى که شرک به خدا ندارند برجنازه او بایستند (ونماز بخوانند) خداوند شفاعتشان را درباره اومى پذیرد))
((396)).
روزى ((علامه سید شرف الدین )) قرآنى را به ((عبدالعزیز)) پادشاه سعودى هدیه کرد, پادشاه جلد آن را بوسید وبر صورت خودگذاشت .
علامه گفت : چرا جلد قرآن را مى بوسى واحترام مى کنى ؟.
شاه گفت : مگر نگفتى که درون آن قرآن است ؟.
علامه گفت : قرآن درون آن است , ولى تو که قرآن رانبوسیدى .
شاه گفت : مقصودم داخل جلد بود.
عـلامه گفت : ما هم وقتى ضریح پیامبر(ص ) را مى بوسیم مقصودمان تعظیم کسى است که درون پنجره ها مى باشد که رسول خدا(ص )است
((397)).
 

ح : زیارت قبور

وهـابـیـون زیـارت قـبـور بـراى زنان را حرام مى دانند وهیچ دلیلى هم بر آن ندارند, در حالى که ((مسلم )) مى گوید: ((عایشه )) از رسول خدا(ص ) پرسید: زن اگر به زیارت قبور بیاید چه بگوید؟ فرمود:.
((بـگـو: سلام بر شما اى قومى که آرام در خانه تان آرمیده اید, شماپیش از ما رفتید وما به خواست خدا به شما ملحق مى شویم , خداوندگذشتگان وآنان که پس از این مى آیند را بیامرزد))
((398)).
به اضافه احادیث دیگرى که مجال ذکرش نیست
((399)).
 ادامه...


نوشته شده توسط : سیدعابس حسینی

نظرات دیگران [ نظر]