تبعیت ازاهل بیت

جمعه 85 شهریور 10 ساعت 5:38 عصر
عنوان سؤال: چه نیازی به تبعیت از اهل بیت داریم؟

سؤال:
آیا هدف از تبعیت اهل بیت این نیست که سرانجام از پیامبر تبعیت شود؟ خوب چه اتفاقی می‌افتد اگر ما خودمان احادیث پیامبر را از منابع واقعی یاد بگیریم و از آن پیروی کنیم؟ حال آن منابع از شیعه باشد یا سنی؟ من قبول دارم که بعضی از روایات سنی‌ها مشکلاتی دارند، اما اگر به احادیث صحیح و متواتر تمسک کنیم، آیا احتیاجاتمان تامین نمی‌شود؟‌
من دوستی و جدایی ناپذیری شیعه از اهل بیت را می‌دانم ولی آیا تبعیت از پیامبر فراتر از آن نیست؟
جواب:
در این تردیدی نیست که هدف انسان مؤمن، رسیدن به رضایت الهی است البته در ضمن عمل مطابق با اوامر و دوری جستن از نواهی حضرت حق.
 این اوامر و نواهی آسمانی قهراً از طریق قرآن و سنت پیامبر (ص) آورده شده است و ما کتاب قرآن و سنت پیامبر را با دیده احترام و عزت می‌نگریم وبالاترین هدف ما عمل به آن دو و موافقت و مطابقت اعمالمان با آن دو می‌باشد، ولی ناچار برای دستیابی به این دو منبع گرانبها واسطه یا واسطه‌هایی هست و ما باید واسطه‌ای را بپذیریم که بدون خدشه بوده و صالح و سالم در نقل اخبار و گزاره‌های دینی به ما باشد و دوم اینکه قادر بر فهم این متون دینی و گزاره‌های دینی بوده و بتواند تفسیر صحیحی از آنان داشته باشد که جمیع شرایط تفسیر در آن لحاظ شده و کمترین اعوجاج و نادرستی و انحراف در آن راه نیابد.
  سالمترین طریق واسطه برای دستیابی به کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم (ص) همانا اهل البیت علیهم السلام هستند و با همین نگرش به اهل البیت نگاه می‌کنیم که اولاً واسطة امین و بی‌آلایشی هستند و ثانیاً مفسرین حقیقی نصوص و ظواهر شرعی و گزاره‌های دینی اعم از احکام و معارف می‌باشند.
 فرمایش امام صادق (ع) این معنا را روشن می‌کند که فرمود: حدیث من حدیث پدرم حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث پدرش و حدیث جدم حدیث پدرش و حدیث پدرش حدیث علی بن ابیطالب و حدیث علی علیه السلام همانا حدیث رسول خدا (ص) می‌باشد. و حدیث رسول الله سخن خداوند عزوجل می‌باشد[1].
و هم امام صادق علیه السلام در پاسخ سؤال کننده‌ای که عرض کرد: شما چه چیزی و با استناد به کدام منبع فتوا می‌دهید و حکم صادر می‌کنید. فرمود‏: به کتاب خداوند. عرض کرد: اگر در کتاب نیافتید. فرمود: به سنت رسول گرامی اسلام ..[2].
 امام باقر (ع) فرمود: ای جابر اگر ما با رأی و هوس خود حکم خدا را بیان می‌کردیم در حقیقت جزء هلاک شدگان بودیم ولی ما حکم خدا را بیان می‌کنیم بوسیله آثار باقی‌ مانده از رسول گرامی اسلام و اصول علمی که در پیش ما می‌باشد و از همدیگر آن را به ارث می‌بریم و آن را نگه می‌داریم همانگونه که این مردم طلا و نقره را نگه می‌دارند[3].
پس می‌بینیم که آن اساسی که علوم ومعارف اسلامی اهل البیت بر آن استوار است و آن را نشر می‌دهند، همان کتاب خدا و سنت پیامبر است و همینطور بدست می‌آوریم که کتاب خدا مصدر اول در علوم و معارف مدرسه اهل البیت است و اگر از آن یافت نشد در مرتبه دوم سنت پیامبر (ص).
و این هم روشن است که فهم کتاب خدا و استنباط و بدست آوردن احکام و معارف از آن به گونه‌ای که معتبر و قابل اتکا باشد، محتاج به احاطه کامل به علوم قرآنی و هم روش سالم و درستی می‌باشد یعنی هم علم و هم متد صحیح در این باره راهگشا هستند.
و لذا آنچه که ائمه هدی (ع) افاضه می‌فرمودند، ناشی از علم تفسیر و تأویل آن حضرات و ناشی از متد و روشهای فهم قرآن بود. و شایسته است یادآوری کنیم که اهل بیت علیهم السلام مؤسس روش و متد فهم قرآن بودند به این نحو که از خود قرآن برای فهم قرآن استفاده شود.
 و از آنجائیکه بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام روشها و متد فهم قرآنی متعدد شد و مذهبهای گوناگونی در فهم کتاب خدا بوجود آمد، ائمه هدی علیهم السلام مسئولیت تفسیر صحیح و درست و دقیق قرآن را بعهده گرفتند و به بیان معارف و فقه و علوم قرآن پرداختند و این مسئولیت از زمان امام علی (ع) تا آخرین امام وجود داشت. بعلاوه اینکه ائمه ما علیهم السلام علاوه بر این موفقیت خاص، شایسته‌ترین افراد برای رهبری جامعه اسلامی و دستگیری امت و رساندن آن به ساحل نجات بودند.
و این چیزی است که ما از روایات و نصوص رسیده از پیامبر اکرم (ص) بدان پی‌می‌بریم و از جمله این نصوص همان حدیث ثقلین می‌باشد که پیامبر (ص) عدم گمراهی را مشروط به تمسک به قرآن و عترت طاهره خویش می‌نماید و در مجموع هدف اساسی تبعیت از پیامبر عظیم الشأن اسلام است.
 اما در باره مطلب دیگر شما (اخذ و پذیرفتن روایات از طریق برادران اهل سنت )، خوب است بدانید که ما حدیث از طریق اهل سنت را می‌پذیریم و بدان هم عمل می‌کنیم ولی یک شرط دارد و آن این است که راوی حدیث ثقه و مورد اطمینان باشد البته “موثق“ بودن راوی فقط به راویان اهل سنت مربوط نمی‌شود اگر راوی شیعه دوازده امامی هم باشد، باید ثقه باشد والا ما به حدیث او هم عمل نمی‌کنیم. پس ملاک اصلی در اخذ و عمل به روایت راوی آن است که این راوی “موثق“ باشد نه اینکه ملاک گرایش مذهبی او باشد.

پی نوشت:
[1] سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ حَدِیثِی حَدِیثُ أَبِی وَ حَدِیثُ أَبِی حَدِیثُ جَدِّی وَ حَدِیثُ جَدِّی حَدِیثُ الْحُسَیْنِ وَ حَدِیثُ الْحُسَیْنِ حَدِیثُ الْحَسَنِ وَ حَدِیثُ الْحَسَنِ حَدِیثُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ حَدِیثُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَدِیثُ رَسُولِ اللَّهِ وَ حَدِیثُ رَسُولِ اللَّهِ ص قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ

وسائل ‏الشیعة      27      83      8- باب وجوب العمل بأحادیث النبی(ص)‏
[2] بحارالأنوار    ج  2    ص  175      باب 23- أنهم علیهم السلام عندهم‏...
[3] بحارالأنوار    ج  2   ص   172      باب 23- أنهم علیهم السلام عندهم...
 
 


نوشته شده توسط : سیدعابس حسینی

نظرات دیگران [ نظر]